![]() |
Legofish |
|
|
Saturday, December 13, 2003
1:56 PM || ||
Sunday, December 07, 2003
اوهام زنده است 2
قسمت دوم مصاحبه با اوهام(شهرام) رو که بخش اولش دو هفته پیش در مجله دانستنیها چاپ شد میتونین مشاهده کنید. این هم صفحه های اصلی تو خود مجله (1 و 2 ). در ضمن اگه نسخه ی مجله رو میخونید باور کنید قبل از چاپ بهشون گفتم که "ارزیابی" رو درست کنن (الان عرضیابی هست) ...ولی یادشون رفته ظاهرا ... هه هه ... خلاصه خیلی هم بیسواد نیستم به خدا !! 12- چرا اقدام به فروش آلبومتان به طور شخصی نميکنيد؟ حال که برنامه ی فروش CD در آمازون به هم خورد، آيا نميتوانيد اين کار را خودتان و به طور شخصی از طريق وبسايت انجام دهيد؟ به اين طريق دست کم حمايت مالی کوچکی نيز از شما خواهد شد. انجام اين كار هنگاميكه در ايران هستم كار آسوني نيست و چاپ آلبومهاي اوهام از راه دور و از طريق تماس با اي ميل و تلفن با كمپاني ها و افراد مربوط به اين كار مشكلات زيادي خواهد داشت،و در حال حاضر مشكلات مالي هم مزيد بر علت شده اند كه كار رو سخت تر ميكنند. مسله ديگه اينه كه شنوندگان و طرفداران اصلي و اساسي اوهام همينجا در ايران هستند و اينجا بايد آلبومهاي اوهام به فروش بره،به اين دليل ساده كه در هيچ جاي دنيا به اندازه ايران،ايراني وجود نداره! مسلما اوهام در خارج از ايران هم طرفداران زياد و خوبي داره ولي پتانسيل و درخواست اصلي اينجا در ايران است كه اونهم انجامش به دليل مخالفت سرسختانه ارشاد با اوهام فعلا امكان پذير نيست. ولي خب موافقم كه فروش سي دي ها روي اينترنت ميتونه باز كمكي به وضع موجود كنه به خصوص كه مخارج نگهداري اوهام دات كام روز به روز و با افزايش بازديدكنندگان و دانلودها بيشتر ميشه...در چند سال گذشته انرژي و سرمايه زيادي صرف ادامه اوهام كرده ام كه وضعيت زندگي شخصي خودم رو هم تحت الشعاع قرار داده و مجبور هستم آروم تر اين راه رو ادامه بدم ولي خودم هم مترصد اين كار هستم و وقتي شرايط مهيا بشه انجام خواهد شد 13- اوهام همانطور که طرفداران سرسخت و دوآتشه ای دارد، مخالفان تندی هم دارد. مخصوصا در ميان نسل های قديم تر که موسيقی اوهام را زياد نمیپسندند. يا اينکه از گذاشتن اشعار حافظ به روی آهنگ ها ناخشنود هستند. چه جوابی برای آنها داريد خب البته هركسي آزاده كه عقيده شخصي خودش رو در مورد چيزها داشته باشه و اونجور كه دوست داره دنيا رو ببينه ولي تحميل كردنش به بقيه يا رد عقايد ديگران،اونهم در مورد چيزي مثل موسيقي كار عجيب و غير منطقي است. اين آقايان منتقد اوهام رو به اين دليل كه با اون مرجع و كليشه موجود هماهنگ نيست رد ميكنن ولي آيا ميدونن همين كليشه و استاندارد فعلي هم (چه در موسيقي چه در استفاده از اشعار حافظ) خودش روزي يه عقيده جديد و سنت شكن بوده و از طرف نسل قبل از خودش به شدت رد ميشده؟ و همون استانداردها و كليشه هاي همون نسل قبلي هم روزي از سوي صاحبنظران نسل قبل از خودش اشتباه بوده و ناخشنودشون ميكرده؟ اين يعني سير طبيعي تكامل،تغيير و پيشرفت كه از روز اول بوده و خواهد بود و نميشه جلوش رو گرفت و سعي در جلوگيري از ايده هاي جديد نهايتا باعث در جا زدن موسيقي ميشه.همونطور كه اشاره كرديد دو نوع انتقاد درباره اوهام وجود داره: يكي از جنبه موزيك،و ديگري از لحاظ چگونه خواندن اشعار حافظ بزرگ. موزيك اوهام هرچه هست لا اقل تقليد ناشيانه از موسيقي جلف لس آنجلسي نيست كه فقط يا به درد رقصيدن ميخوره يا به درد ديپرس شدن و گريه كردن،و بگذريم كه خود اون موزيك لس آنجلسيش هم تقليد و كپي خنده داريه از ديگر كپي ها. در موزيك اوهام از همون اشعار و كلمات تكراري،صداهاي بم غمگين تكراري،آهنگها و ريتم هاي تكراري و خلاصه كليشه هاي پوسيده موزيك پاپ ايراني خبري نيست و كسي سعي نميكنه شبيه هيچكس باشه و هموني هست كه بايد باشه: خودش. بخش ديگه انتقاد به نوع خوندن اشعار حافظ است: اول بايد بگم كه شعرهاي حافظ عزيز به هيچ كس تعلق نداره و مال تمام ايراني ها و بعدش هم همه آدمهاي روي كره زمينه و هيچ استاندارد و دستورالعمل نوشته شده اي وجود نداره كه بگه كي بايد چه جوري شعر حافظ رو بخونه. كي صد در صد ميدونه خود حافظ تو دلش و در عوالم خودش چه جوري اين اشعار رو ميخونده؟ آيا همه اشعار دنيا بايد با ريتم شيش و هشت خونده بشن يا كشدار و چه چه زنان تا استاندارد و صحيح باشن؟ چرا شعر حافظ و بقيه شاعران قديمي به كابوسهاي كتاب فارسي و ادبيات ما تبديل شدن كه مثل طوطي حفظشون ميكرديم تا نمره بياريم؟ چرا همه جوانهاي نسل جديد از شعر و ادبيات فراري اند و اشعار حافظ براشون يعني فقط فال گرفتن؟ حقيقت هم اينه كه دوره گل و بلبل و سنبل و انار تو حوض و حافظ خواني زير كرسي بابابزرگ گذشته و دنياي امروز دنياي عجيب غريب و ترسناكي شده كه هيچ جاي اون ديگه اين كليشه ها نميتونن جوانهارو راضي كنند. من ميتونم منتقدان اوهام رو درك كنم: موسيقي جديد يعني تغيير،يعني تجديد نظر در سليقه خود،يعني خونه تكاني افكار،يعني رها شدن از كليشه هاي امن و گرم و نرمي كه چه به دلايل روحي چه دلايل مادي پشتشون قايم ميشيم، و خب اينها اصلا راحت و خوشايند نيستند.در آخر بايد از همه مخالفان اوهام تشكر كنم: مخالفت آنها تبليغ بزرگي براي ما بود و دامنه شنوندگان اوهام رو از حد تهران و عده اي خاص از طرفداران،به اطراف دنيا و مخاطبين از ديگر مليتها افزايش داد 14- بعد از اوهام، گروه های راک متعددی در ايران به وجود آمدند که به نظر من بيشتر آنها مستقيما از سبک اوهام پيروی و بعضا تقليد ميکنند. جالب اينجاست که بسياری از آنها هم موفق به گرفتن مجوز ارشاد شدند! کار آنها را چگونه ارزيابی ميکنيد؟ آيا گروه خاصی بوده که نظر شما را جلب کرده و کارشان را میپسنديد؟ در كل ميتونم بگم كه خيلي از اين موضوع خوشحال هستم. موضوع تقليد از موزيك يا ماجراهاي اوهام بحث ديگه اي و من زياد اونرو نميپسندم نه به خاطر خودخواهي و اينكه اين موزيك رو من ساختم يا چيز ديگه اي بلكه به خاطر اينكه دوست دارم همه اونها با كارها و سبك خاص خودشون شناخته بشن و تنوع موزيكي و شخصيتي بوجود بياد.بعضي از اين گروه هاي جديد در حالي كه موزيك و كارشون اصلا مشكلي نداره اصرار دارن بگن كه ارشاد مثل اوهام با اونها مخالفت كرده و بهشون اجازه كار نميده كه اين خيلي جالبه و قضيه همون تبليغاتيه كه در موردش توضيح دادم! ولي چيزي كه من از اون لذت ميبرم اينه كه داستان اوهام باعث شد برو بچه هاي نسل جديد موزيك ايران اعتماد به نفسشون افزايش پيدا كنه و به اين اطمينان پيدا كنن كه با همين امكانات ساده كه دارن ميتونن موزيك خودشون رو بزنن و شبيه كسي نباشن و شنوندگان مخصوص خودشون رو پيدا كنند. متوجه شدند كه همين اينترنت كند و درب و داغوني كه همه باهاش فقط چت و گفتگو ميكنن ميتونه موسيقي اونها رو به گوش دنيا برسونه و احتياج به قرارداد هاي ضبط آنچناني و يا سرمايه هاي بزرگ ندارند تا طرفداراشون رو پيدا كنند. قضيه مجوز گرفتنشون هم خيلي جالبه و نشون ميده كه اين مسير كه اوهام فداي صاف كردن اون شد ديگه باز شده و اوهام هاي آينده ميتونن راحت موزيكشون رو بزنن و كار كنند.اين گروه ها از همه جاي ايران ميان و در همه شهرهاي بزرك ايران گروه هاي راك هستن كه كار ميكنن و وب سايت و طرفداران خودشون رو دارند: شيراز،اصفهان،مشهد،كرمانشاه و.... از بيشتر اونها تك و توك كارهايي شنيدم كه جالب هم بوده اند ولي هنوز كاري نشنيدم كه ميخكوبم بكنه. كلا همشون با حال هستن و هركدوم كارهاي باحالي دارن.چون اين حركتها تازه شروع شده بايد زمان بيشتري به اونها داده بشه تا با كارهاي اوريجينال و عالي مطرح بشن 15- رابطه شما با شاهرخ و بابک چگونه است؟ آيا امکان دارد روزی دوباره اوهام را با هر سه ببينيم؟ مدت زياديه كه از شاهرخ خبر ندارم و فقط ميدونم در ونكوور مشغول تحصيله. با بابك ارتباط بيشتري دارم و در پروژه هاي مختلف با هم همكاري ميكنيم مثل آلبوم سولويي كه ضبط كرد و پروداكشن،ميكس و مسترينگ اون به عهده من بود، و كنسرت اين آلبوم كه چند وقت پيش برگزار شد.درسته كه من و بابك در مقاطعي مشكلاتي با هم داشتيم ولي بعد از همه اين ماجراها رابطه ما به نقطه با ثباتي رسيده كه باعث شده دوباره از موزيك زدن با هم لذت ببريم.با اينكه تصميم گرفته ام كه اوهام رو به تنهايي ادامه بدم ولي با اينحال مسلما اجراي زنده آهنگهاي اوهام با وجود بابك خيلي باحالتر خواهد شد و من هم از اين موضوع استقبال ميكنم ولي با حضور شاهرخ، فكر نميكنم امكان پذير باشه چون ميدونم كه علاقه و انگيزه اي براي اينكار نداره و اصولا همون موقعش هم خيلي از موزيك دور شده و ارتباطش رو باهاش از دست داده بود. فاكتور اصلي در كاري مثل موزيك اون ارتباط و موج خوب بين موزيسين هاست كه وقتي قطع بشه ديگه نميشه كاريش كرد... 16- يکی از مشکلات ساختن موسيقی راک يا آلترناتيو ايرانی، تطبيق ناپذيری اشعار فارسی با ريتم های اين نوع موسيقی است. قبل از اوهام، حتی تجسم شنيدن موسيقی راک به زبان فارسی، به همين دليل، برای من غير قابل ممکن بود. ممکن است توضيح دهيد که چگونه بر اين مشکل غلبه کرديد و اشعار فارسی را به اين خوبی با ريتم و آهنگ راک تطبيق داديد؟ آيا از روش خاص و سيستماتيکی برای اين کار استفاده ميکنيد؟ در شروع كار انجام اين تطبيق واقعا سخت بود و هماهنگ كردن چنين موزيكي با اين اشعار براي خود من هم غيرممكن به نظر ميرسيد. مشكل اصلي اين بود كه نوعي ريتم بسيار قوي در اشعار حافظ وجود داره كه خودشو به ريتم موسيقي تحميل ميكنه و اون همون ريتمي هست كه همه ناخودآگاه حافظ رو ميخونن. تنظيم شعر ها بروي موزيك با ريتم چهار چهارم مشكل اساسي ديگر بود و شاهرخ و بقيه بچه ها شاهد بودند كه من روزهاي متمادي پشت ميكروفن دست و پا ميزدم و با خودم و اشعار حافظ درگير بودم تا بتونم به يه چيز باحال از توش دربيارم! ولي از آهنگ دومي كه ضبط كرديم (در دير مغان) ناگهان مشكل حل شد و انگار يه فرمول ناگفته و نانوشته پيدا شد. واقعا روش سيستماتيك و خاصي براي اينكار ندارم و كل قضيه يه چيز حسي و بداهه هستش كه خب بعد از ضبط نهال حيرت خيلي بيشتر تحت كنترلم در اومده و تجربه بيشتري پيدا كردم. هر آهنگ اينجور شروع ميشه كه شعري رو كه خودم باهاش حال كردم و يا احساس ميكنم ميتونه ريتمش شكسته بشه رو با گيتار آكوستيك ميزنم و ميخونم و آروم آروم موزيك و شعر رو با هم هماهنگ ميكنم. گاهي اين اتفاق خيلي سريع ميافته و در عرض چند دقيقه ميبينم كه يه آهنگ جديد بوجود اومده، و گاهي انگار هيچ جور نميشه. اين جور مواقع اون شعر رو علامت ميزنم و بيخيال ميشم و يكهو مثلا چنده ماه بعد با شنيدن اتفاقي يه ريتم يا ضرب به خصوص، انگار پازل تكميل ميشه و ميپرم سراغ گيتار و اون شعر سركش!! در طول تكميل كردن آهنگ و ضبط اون هم اين هماهنگي بيشتر ميشه و به اون چيزي كه تو فكرمه نزديكتر ميشه. بعضي آهنگها هم بوده كه موزيكشون آماده بوده و با كمي تغيير شعري براشون انتخاب شده مثل چو باد... 17- برنامه آينده ? اوهام به طور مشخص چيست؟ برنامه هاي آينده يك گروه موسيقي قاعدتا بايد ضبط آلبوم هاي جديد و اجراي كنسرت باشه كه در مورد اوهام به دليل مشكلاتي كه داره فعلا به فعاليتهاي مجازي روي اينترنت خلاصه شده. ولي چيزي كه قطعي هست ضبط چند آلبوم بعدي با سبكها و مودهاي مختلفه.خيلي علاقه دارم كه موزيك اوهام رو بيشتر از اينها گسترش بدم و مود هاي ديگه رو هم تجربه كنم.مثلا يه چيزي كه خيلي فكرم رو اشغال كرده يك آلبوم خيلي خلوت با فقط يه گيتار آكوستيك و وكال هست كه حتي مثلا زنده ضبط بشه و... در صورتي كه امكانش باشه و اجاره كنسرت رسمي به اوهام داده باشه اجراي آلبوم جديد و همچنين نهال حيرت در ليست برنامه هاي آينده خواهد بود.بايد ديد آيا ارشاد بالاخره كوتاه مياد يا نه! به همين دليل بيشتر اين برنامه ريزي هاي جديد بر اساس اينترنت و سايت اوهام انجام شده. اگر صحبت خاصی باقی مانده که در سوالات گنجانده نشده بود خواهش ميکنم آن را بيان کنيد. مثل هميشه فقط ميخوام از طرفداران وفادار و عزيز اوهام تشكر كنم كه هيچوقت ما رو تنها نگذاشتن و هميشه انگيزه و محرك من در تمام اين ماجراها بودند. عشق و حمايتي كه شما به اوهام داريد غيرقابل توصيف وفوق العاده زيباست.جدا و بي اغراق اينرو ميگم: بزرگترين هديه اي اوهام به من پيدا كردن اينهمه دوستان خوب و واقعي بود و بدونيد كه همه اين تلاش ها براي شاد و اميدوار كردن شماست. بينهايت دوستتون دارم. 8:13 PM || ||
|
Ø§Ø·ÙØ§Ø¹Ø§Øª
شخصÛ:: |
|